من ارگ بمم...

ساخت وبلاگ

من ارگ بــمم ، خشت به خشتم متلاشی

تو نقش جهان ، هر وجبت ترمه و کاشی

این تاول و تب‌خال و دهان سوختگی‌ها

از آه زیــــاد است ، نــه از خوردن آشی

از تُنگ پریدیم به امید رهایـــی

ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی

یک بار شده بر جگرم  زخـــم نکاری؟

یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟

هر بار دلم رفت و نگاهی بـه تو کردم

بر گونه‌ی سرخابی‌ات افتاد خراشی

از شوق هم‌آغوشی و از حسرت دیدار

بایست بمیریم چه باشی چـه نباشی

 

 

+بیت اولشو خیلی دوس دارم

در کل شعر قشنگیه!

تو وب یکی از دوستان بود

ببخشید کپی کردم، اگه دیدید

 

 

و تنهایی ادامه دارد......
ما را در سایت و تنهایی ادامه دارد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikaroalafa بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 14:33